![]()
قربان وقربانی درسهای عید قربان آقای دکتر رضا صدر
قربان در لغت بمعنای نزدیکی است. این کلمه سه بار در قرآن آمده که دو بارآن مربوط به سخنان مشرکان است که برای نزدیکی به خدا به پای بت های خود قربانی میکردند و چنین می پنداشتند که با فرود آمدن آتشی از آسمان و سوختن قربانی مورد قبول بت ها قرار میگیرد تا آنان پیش خدا شفاعت شان را کنند و از گزند بلیّات محفوظ بمانند. سوّمین بار این واژه در رابطه با دو فرزند آدم آمده است که موضوع بحث و سخن ماست
سنّت قربانی کردن پیش از پیدایش ادیان ابراهیمی آغاز شده و خود نشانه ای از سیر تحوّل اندیشه های انسانی و همچنین خصیصه خودخواهی اوست
در آغاز، انسانهای اولّیه همنوع خود و در مواردی افراد مورد علاقه شان را قربانی میکردند که این خود نمونه ای از خودخواهی بشر در فدا ساختن دیگران برای رسیدن بامیال خویش است. با پیشرفت بشر در راه تمدّن اندک اندک حیوانات مورد علاقه جای انسان ها را در قربانی شدن گرفتند. تاریخ نشان میدهد که در جاهلیّت، اعراب نیز به قربانی اعتقاد داشته و در مکّه قربانی کردن متداول بوده است. داستان نذر عبدالمطلّب برای قربانی کردن یکی از فرزندان خود و افتادن قرعه بنام عبدالّه پدر پیامبر و سر انجام تبدیل آن به قربانی کردن صد شتر بجای او در تاریخ عرب آمده است. شگفتا که این تبدیل به بقای فرزندی خاتمه می یابد که نه خود بلکه فرزند او (محمّد ص) که پس از مرگ پدر متولّد میشود، سرنوشت جامعه و تمدّن را تغییر میدهد. از آنجا که روش عمومی اسلام حفظ چهارچوب سنت های جامعه و ارتقاء معنوی محتوی آن سنّت ها است ملاحظه می کنیم که سنّت قربانی کردن در اجرای مناسک حجّ قرار گرفته است.
ما در اینجا بر آن نیستیم که اهمّیت حج و نقش فوق العاده آن در انسان سازی را بطور تفصیل بیان کنیم. تنها در زمینه تعریف قربان و قربانی اشاراتی به آیات مناسک در حجّ خواهد شد
.
گفتیم قربان بمعنای نزدیکی است و قربانی کردن وسیله نزدیکی بوده است و میدانیم نیّت قربت یعنی نزدیکی بخدا، شرط و جزئی از عبادات بحساب میآید. حال این پرسش مطرح می شود که نزدیکی خدا بچه صورتی است و نزدیکی انسان بخدا چگونه است. قرآن نزدیکی خدا به انسان در آیه ۱۸۶ سوره بقره "وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ " (و چون بندگانم در بارهٔ من از تو پرسش کنند 'بگو' من نزدیکم و دعای دعا کننده را وقتی مرا بخواند اجابت میکنم. پس بمن ایمان آورند، باشد که راه یابند ) را روشن نموده است. در آیه دیگر میفرماید"ما انسان را آفریدهایم و از وساوس نفسانی او آگاهیم و از رگ وریدش به او نزدیک تریم." خداوند همواره بما نزدیک است، ولی آیا ما هم بخدا نزدیکیم؟
بنظر می رسد فاصله میان ما و خدا از آن زمان آغاز میشود که ما از خلعت آزادی برخوردار گشته ایم. به تعبیر قرآن پس از دریافت نفخه روح الهی، انسان با پذیرفتن آزادی اعلام کرد که میتواند این موهبت را با اختیار و عصیان خود گهگاه از دست بدهد و با این عمل خود را از خدا دور سازد
درقرآن، نزدیک بودن انسان دو کلمه متفاوت از مشتقّات قرب و نزدیکی بکار برده شده است. نزدیک برای خدا کلمه قریب و برای انسان کلمه مقرّب استفاده شده است
مقرّبون کسانی هستند که با گفتار، کردار، و رفتار خود توانسته اند بخدا نزدیک شوند. قرآن در سوره واقعه السابقون را به صفت مقرّبون معرّفی میکند. السابقون پیش کسوتانی هستند که قبل از ملاحظه طلیعه پیروزی به راه حقّ قدم نهاده اند و در این جهت بر دیگران سبقت گرفته اند. شاید بکار گرفتن دو کلمه قریب(برای خدا) و مقرّب(برای انسان)، برای اینستکه انسان باید با کار و کوشش خود، و احتراز از خود خواهی و مصلحت اندیشی خود را به خدا نزدیک کند
همانطور که گفته شد کلمه قربان سه بار در قرآن آمده و مورد سوّم آن در داستانی است که خدا به پیامبر دستور داده است که آن را برای مخاطبین تلاوت کند. "وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ ۖ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ ، سوره مائده آیه ۲۷ " که داستان دو آدمیزاد (بنی آدم،هابیل و قابیل) است که هردو بانجام قربانی دست میزنند. قربانی یکی از آنان مورد قبول واقع میشود و قربانی آن دیگر پذیرفته نمیشود که قابیل گفت تو را خواهم کشت و هابیل در جواب گفت خداوند تنها از پرهیزکاران می پذیرد. تا اینجا سخن راجع به قربانی است ولی از این پس داستان در مرحله ای عمیق در معرّفی طبیعت انسانی وارد میشود و نشان میدهد که تنها قربانی کردن موجب نزدیک شدن بخدا نیست بلکه زمانی میتواند قربانی کردن ما را بخدا نزدیک کند که در نفخه روح الهی خود بکوشیم. برادری که دراین امتحان مردود شده سعی میکند که با خشم و انتقام، شکست خود را با نابود کردن رقیب پیروزفرو نشاند و اعلام میکند "(انّی لاقتلک) بتحقیق من ترا میکشم". رقیب پیروز بجای ددصفتی دراین میدان، میگوید،"(انّما یتقبّل اله من المتّقین) خدا تنها نزدیک شدن متّقین را می پذیرد" این داستان کوتاه اشاره ای بزرگ به اهمّیت تقوی و مراحل رسیدن به آن است
نزدیکی انسان بخدا و در بحث مورد نظر ما "قربانی کردن"، میتواند با انگیزه گرفتن پاداش، یا آرامش خاطر خود انجام بگیرد. اگر انسان به مراحل تکامل معنوی بالاتری رسیده باشد نزدیکی به خدا خود هدف و پاداش در مرحله دوّم از اهمّیت قرار میگیرد
ما با خدا معامله می کنیم. بخدا نزدیک میشویم تا او را در حفظ خودخواهی ها و متعلقاتمان از قبیل سلامت، فرزند، مال، و.... نگهدارد و از ناکامی ها دور سازد. ولی آنانکه استمداد از نفخه روح الهی بهره بیشتری دارند و بخدا نزدیکترند، خدا را هدف میگذارند و با این شعر حافظ با خدا مناجات می کنند:
امام علی علیه السلام در مناجات با خدا می گوید"عبادت من نه به طمع بهشت است و نه از ترس جهنّم، بلکه ترا می پرستم چون تو شایسته عبادتی"
انسان میتواند به مرحله ای برسد که خداگونه شود. مگر نه اینست که خدا بی نیاز است،انسان های وارسته از غیر خدا بی نیازند و نیازمندی خود را تنها از خدا میدانند.
مگر نه اینست که لطف و کرم و رحمت خدا بهمه جا دامن کشیده است، انسان های وارسته نیز چنین اند. اینان نزدیک بخدا هستند. ولی آنانکه با خواندن دو رکعت نماز بقول امام ششم انتظار وحی الهی دارند معامله گرانی هستند که از خدا دورند
در داستان فوق، پرده از روی معنای تقوی برداشته می شود.
در عرف و زبان ما، اگر نمازگزار و روزه دار باشیم و قدمی هم بالاتر رفته و در زندگی روزمرّه خود را به کناری بکشیم و از آمیختن با سایر افراد بپرهیزیم، خویش رامتّقی می پنداریم. بدیگر سخن، تقوی از نظر ما با گوشه گیری و دوری از میدان امتحان محقق میشود. ولی باید بدانیم که تقوی فقط دررهبانیّت نیست رهبانیّتی که مورد قبول اسلام قرار نگرفته است. میدان تحقق تقوی جامعه است. بی جهت نیست که آنجا که خداوند معیار محبوبیّت انسان در نزد خود را تقوی قرار داده در آغاز به گروه ها، قبایل، و جامعه اشاره میکند." يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ، سوره حجرات آیه ۱۳،" هان ای مردم، ما شما را از یک زن و یک مرد آفریده ایم و شما را به هیأت اقوام و قبایلی درآورده ایم تا با یکدیگر انس و آشنلیی یابید، بیگمان گرامی ترین شما در نزد خداوند پرهیزکارترین شماست؛ که خداوند دانای آگاه است
در جامعه امروز دو ارزش مورد قبول همگان است، یکی عدالت و دیگری گذشت. شاید کسانی تصوّر کنند که این دو بالاترین ارزشهاست. ولی قرآن عمل به این دو ارزش را نزدیک شدن به تقوی تلقّی میکند."اعدلوا هو اقرب للتقوی و اتقوالله، دادگری کنید که آن به تقوی نزدیک تر است، وان تعفوا اقرب للتقوی، سوره بقره آیه ۲۳۷،بخشش و بخشایش نزدیکتر به پرهیزکاری است.
تقوی: گریختن از میدان آزمایش نیست بلکه تقوی به میدان آمدن و روبرو شدن با خودخواهی ها است. تقوی را در عمل و در روزگار قدرت میتوان دید. تقوی آنست که در زمانیکه کشش های نفسانی بر انسان پیروز میشود، و زمانیکه خشم، حسد، عٰجب، قدرت همه دست بدست هم میدهند و درصددند ما را کور و کر کنند، به میدان بیاید وبا این عوامل مبارزه کند
داستان قربانی کردن ابراهیم نمونه روشنی است از آنچه فرزند آدم به برادرش در باره تقوی می آموزد و با اعلام اینکه حسادت و تهدید به کشتن از برادر، نمی تواند او را از دایره تقوی بیرون کند، متّقی بودن خود را آشکار می سازد. ولی در داستان ابراهیم تقوی خود را در جامه رؤیایی وحی آسا نشان میدهد. مرد سالخورده ای که سالهای ملالت باری را پشت سر گذاشته و در آرزوی داشتن فرزند عمری را بسر برده، در سنین کهولت پسردار میشود و دراین زمان خواب می بیند و اینگونه تلقّی می کند که دستور الهی است که پسرش را ذبح کند. درجه علاقه ابراهیم به این پسر را میتوان در شرایط سنّی و خانوادگی او دید. ابراهیم اگر فرم گرا چون ما می بود شاید ذبح پسر را بصورت پنهانی و بدون اطّلاع اوانجام میداد. ولی ابراهیم که در قرآن اسوه پیامبران دیگر باید باشد، مسئله خواب را با پسر در میان می گذارد و نظراو را می خواهد. ابراهیم در این عمل همچون اعمال گذشته خود، از منطق، استدلال، و فطرت خود استفاده می کند. او کسی است که برای رسیدن به توحید مراحل مختلفی را طی کرده و سرانجام با اعلام "لا احبّ الافلین" بانک میزند که "انّی وجّهت وجهی للذی فطرت السموات و الارض حنیفا و ما انا من المشرکین"سوره انعام آیه ۷۹ من مخلصانه روی دل را به سوی کسی که آسمانها و زمین را آفریده است می نهم و از مشرکان نیستم
بنابراین حتّی با اینکه خود را مأمور میداند، ذبح فرزندش را با پسرش در میان می گذارد و از او نظرخواهی می کند. فرزند هم که دست پرورده ابراهیم است و توحید را در مکتب ابراهیم آموخته با اعلام "یا ابتِ افعل ما تؤمر"تسلیم می شود و می گوید امید است خداوند مرا از شکیبایان قرار دهد.
قربان کردن در اینجا بیش از هرچیز قربان کردن خواسته های نفسانی است.
آنکس که راه دور شدن از سؤ ظنّ و بدگمانی و هماهنگی و همدلی با نوع خود را در پیش گرفته، او نیز قربانی کرده است
این چنین قربانی هاست که بهشت موعود را در این جهان برای ما میسازد. ما با دوزخی که از آن وحشت داریم در این زندگی روبرو هستیم و آتش افروز آن دوزخ عقده ها، کینه ها، بدگمانی ها، و نامردی های ماست.
اگر گفته اند همانطور که می خوابید همانطور هم میمیرید باید بگوئیم هانطور که زندگی میکنیم همانطور هم میمیریم. آیا منطقی است که پیش از بخواب رفتن، ذهن خود را با کینه، حسد، ظلم آلوده کنیم و در انتظار دیدن خوابهای شیرین باشیم؟
بگذارید اضافه کنیم که ذبح جهارپایان تنها قربانی کردن در حجّ نیست. مناسک حجّ سراسر در جهت قربانی کردن مشتهیّات نفسانی است. قبول است که قربانی چهارپایان منافع دیگری از قبیل اطعام بینوایان دارد،"فکلوا منها و اطعموا البائس الفقیر،بخورید و به درماندهٔ بینوا هم بخورانید سوره حجّ آیه ۲۸". ولیقربانی های دیگر در حجّ : همرنگ شدن با سایر انسانها و دوری از حبّ و بغض و تفاخر و عٰجب، نیازردن هیچ نوع جاندار،جدا شدن از حسد و شهوت، بدور انداختن تفرعن و تکبّر، و باز گشتن به خلوص زمان کودکی، رمی جمرات، سعی میان صفا و مروه، ستردن موی سر، و پرهیز از هرگونه آرایش و ویرایش هریک قربانی است که بصورتی ما را از نعمت انسان بودن بهره مند میسازد. جالب است که کفّارات حجّ نیز ناظر به از دست دادن دوست داشتنی های ماست
در یک جمله حجّ یعنی قربانی کردن خودخواهیها، حجّ یعنی نزدیک شدن به خدایی شدن
"لن تنالو البّر حتّی تنفقو مما تحبّون، هرگز به نیکی نمی رسید مگر از آنچه دوست دارید انفاق کنید"
آیه ۹۲ سوره آل عمران
|